تا فقر هست و سرمایهداری، کودکان کار نیز هستند و استثمار و رنج کودکان باقی. اما در همین جهان نیز هر چه کشوری مردماناش فقیرتر باشند، کودکاناش نیز زندگی سیاهتری دارند. هر چه مردماناش از حقوق سیاسی اجتماعی خود محروم تر باشند، کودکان کارشان نیز از بیحقوق ترین کودکان کارِ جهان هستند و در جهان امروز، ایران یکی از این کشورهاست. کودکانمان، کودکانِ ایران از رنجکشترین و بی حقوقترین کودکان جهاناند.
به دلیل عدم وجود نهاد و ارگانی در جمهوری اسلامی که آمارهای واقعی در مورد میزان کودکان کار ارایه دهد، تعداد واقعی آنها در ایران نامشخص است، در این میان سازمانهای مدنی مستقل نیز نه از امکانات کافی برای بررسی میزان کودکان کار در ایران برخوردارند و نه حتا در صورت وجود امکانات به دلیل کارشکنیهای دولت قادر به این کارخواهند بود. دلیل آن نیز بر همگان روشن است، جمهوری اسلامی از اقرار به وضعیت وخیم سیاسی اجتماعی و اقتصادی کشور که مسوول مستقیم آن خودش است هراسان میباشد و به همین دلیل اعلام میزان واقعی کودکان کار را سیاه نمایی میخواند. معلوم نیست با این وضعیت وحشتناک جامعه در تمامی ابعاد فقر، فساد، دزدی، رشوه، جنایت، اعتیاد و سایر نابسامانیهای اجتماعی، دیگر براستی چه چیزی برای پوشاندن وجود دارد. مگر چنین کوری را هرگز کسی به جهان دیده است؟
براساس آمار سازمان جهانی کار ٢۵٠ میلیون کودک کار در جهان وجود دارد که از این میان ١٢٠ میلیون کودک به صورت تمام وقت مشغول کار هستند. میزان کودکان کار در ایران نیز براساس گزارش مرکز آمار ایران منتشره در خبرگزاری مهر(١۶ خرداد ٨٩)، بیش از دو و نیم میلیون نفر است که به نقل از خبرگزاری فوق در معرض خطرجدی کودک آزاری جسمی، جنسی و اعتیاد قرار دارند، اما همان طور که گفته شد، آمار دقیقی در این رابطه وجود ندارد، ولی آن چه که همهی ما هر روزه شاهد آن هستیم، افزایش کودکان کار آن هم با سرعت سرسامآور است. کودکانی که به جای مدرسه و بازی باید کودکیشان را در ازای مبلغی ناچیز به کارفرمایان بفروشند و این گونه جسم و روحشان را قربانی سازند. افزایش کودکان کار در ایران رابطهی مستقیمی با گسترش فقر دارد. با گسترش فقر و رانده شدن گروههای بیشتری از جامعه به زیر خط فقر، بسیاری از خانوادهها از تامین معاش و هزینهی مدرسه کودکان خود باز میمانند و در این جاست که کودک برای تامین نیازهای مالی خانواده مجبور میشود در کودکی کارگر شود. استثمار کودکان البته برای کارفرمایان پُر سود است، زنان و به ویژه کودکان از جمله گروههایی هستند که در ازای کار برابر با مردان، دستمزدهای ناچیزتری دریافت میکنند. برخی از این کودکان در کارگاههای کوچک و در ازای ١٢ ساعت کار طاقت فرسا تنها ۴٠ هزار تومان دستمزد دریافت میکنند. در گزارشی که در خبرگزاری ایلنا منتشر شده آمده است که دستمزد زنان و کودکانی که در یک کارگاه تولید لوازم یدکی ماشین در شهر اراک کار میکنند بین ۴٠ تا ١۵٠ هزار تومان میباشد. یعنی به ازای هر ساعت کار تنها ١٠٠ تومان (١٠سنت)!! آیا از این ارزانتر میتوان نیروی کاری را در این دنیا خرید و کارگری را استثمار کرد؟؟ آیا این شکل از استثمار با این حدت و شدت خود تفاوتی با نظام بردهداری دارد؟ یکی از این کودکان که ١٣ سال دارد دربارهی شرایط کاری، دستمزد و چرایی کارشان در گفتوگو با گزارشگر خبرگزاری فوق میگوید: “ساعت کاری ما از ٨ صبح تا ١٢ شب است. شبها هم همینجا می مونیم. روز مزد کار می کنیم. حقوق من در ماه حدودا ٣٠٠ هزار تومان است ولی بقیه بچهها ٢٠٠ هزار تومان می گیرند. دو تا سه سال کلاس بیشتر درس نخوانده ام. دو ماه به خانه کودک رفتم ولی بعدا وقت نشد که ادامه بدم. اینجا حمام ندارد و تهیه غذا هم با خودمان است. بیشتر بچه ها پولشان را برای خانواده شان می فرستند.” این قصه واقعی کودکان کار است که روزی ١۶ ساعت کار میکنند تا کمکی برای هزینههای مالی خانوادههای شان باشند. در آن سو نیز به رغم ممنوعیت ظاهری کار کودک در ایران و وجود به اصطلاح بازرسیهایی در این رابطه، در عمل هیچ ارگانی برای رسیدگی به وضعیت کودکان کار وجود ندارد و کارفرمایان با خیال راحت میتوانند به استثمار کودکان بپردازند. بازرسی و رعایت حقوق کودکان کار در ایران بیشتر به یک شوخی میماند تا واقعیت. در جایی که کارگران بزرگسال فاقد هر گونه حقوقی هستند، دیگر صحبت از حقوق کودکان کار در جمهوری اسلامی بیهوده می نماید. همین که شاهد گسترش فزایندهی کار کودک در ایران هستیم خود گواهی بر همین موضوع و راحتی به کار گرفتن کودکان کار است، کودکانی که قریب به اتفاق آنها در شرایط سخت و طاقتفرسایی مشغول به کار هستند. کورههای آچرپزی، قالی بافی، کشاورزی، شیشهگری، تولید کفش و کیف، مکانیکی و بسیاری از تولیدیهای دیگر که در کارگاههای کوچک امکانپذیر است، از نیروی کار کودکان استفاده میکنند. از جمله کارهای دیگر کودکان کار دستفروشی میباشد. جمعآوری ضایعات از میان زبالهها جهت بازیافت از دیگر کارهایی است که کودکان کار به آن دست میزنند، برخی از آنها در حالی که کمتر از ١٠ سال سن دارند، مجبورند ساعتها گونیهای سنگین را که از ضایعات پُر شده به دوش کشند و بدون هیچ گونه وسایل ایمنی (از جمله دستکش) مجبورند در میان زبالههایی جستجو کنند که هزاران خطر در کمین سلامتی آنها نشسته است. زبالههای بیمارستانی از جمله زبالههایی هستند که سلامتی این کودکان را به شدت تهدید میکند.
در گزارشی که در خبرگزاری مهر در مورد یکی از این کارگاههای بی نام و نشان در تهران منتشر شده، چنین آمده است:
“میر ویس هشت ساله به زحمت قیچی بزرگ خیاطی صنعتی را باز و بسته می کند تا کنار زیپ کیفها را مرتب کند. در حالی که دو زانو بر روی زمین نشسته، سرش به کار خودش است و قیچی حریص به انگشتش را باز و بسته می کند. صاحب کارگاهشان به همراه مرد میانسال دیگری بر روی صندلی پشت دستگاه چرخ خیاطی نشسته اند و میرویس به همراه برادر و دو دوست هم سن و سال دیگرش بر روی موکت پوسیده ای که کفپوش زمین است کار می کنند. یکی الگوها را بر روی زمین مرتب کرده و کنار هم می چیند و بقیه قیچی به دست هستند. باورش سخت است ولی همین هشت دست کوچک روزی ۵٠ کیف درست می کنند”.
کودکان کار تنها از کودکی خود محروم نیستند، آنها به دلیل شرایط سخت کار و زندگی، با صورتهای چُروکیده به استقبال جوانیشان میروند. همچنین آنها در معرض انواع خطرها از جمله اعتیاد، سواستفاده جنسی، بیماریهای جسمی و روحی قرار دارند و نیز میتوانند مورد سواستفاده باندهای خلافکار واقع گردند. کودکان کار وقتی به محیط خشن کار وارد میشوند، دچار مشکلاتی روحی میشوند که این مشکلات میتواند تا تمام عمرشان، همراه آنها گردد؛ مشکلاتی که برای کودکان کار و نیز جامعه هزینههای بسیار به بار خواهد آورد.
کودکان کار نه تنها از دستمزدهای بسیار پایینی برخوردارند که از سایر مزایای یک کارگر هم چون بیمه نیز بیبهرهاند. اگر مریض شوند دستمزدی دریافت نمیکنند. اگر اتفاقی برایشان حین کار بیافتاد، هیچ کس نیست که از آنها حمایت کند. در واقع در جامعهای که کارگران بزرگسالی که به اصطلاح در چارچوب قانون کار هستند از حقوق اولیه خود محروم میباشند، دیگر وضعیت کودکان کار که به اصطلاح کارشان غیرقانونی است مشخص است. این بی حقوقی است که درکنار سایر مشکلات اجتماعی از جمله نبود سازمانهای تودهای مستقل مانند تشکلات کارگری، شرایط را برای استثمار هر چه بیشتر کارگران و به ویژه کودکان کار فراهم میسازد. در این شرایط است که کودک کار مجبور است هفتهای ١٠٠ ساعت کار کند و در برابر آن در بهترین حالت ماهانه تنها مبلغ ٢٠٠ هزار تومان دریافت کند، در حالی که حداقل دستمزد کارگر که تازه این نیز یک چهارم خط فقر است بیش از ٣٠٠ هزار تومان است و این حداقل دستمزد نه برای ١٠٠ ساعت کار که برای ۴۴ ساعت کار در هفته میباشد.
اما آیا چشماندازی بهتر برای کودکان کار، نسل آیندهی جامعه وجود دارد؟ شکی نیست که در صورت ادامهی روال کنونی، نه تنها این وضعیت بهتر نخواهد شد که آیندهی زشتتر و وحشتناکتری در پیش رو قرار دارد. در حالی که از سویی نتیجهی طبیعی سرکوب گسترده و فضای بستهی جامعه، گسترش فساد اداری و رشوه خواری میباشد و در سوی دیگر فقر در حال رشد به ویژه در چشمانداز اقتصادی سال کنونی، شکی نیست که اوضاع برای کودکان کار نیز بدتر میشود. از سویی به دلیل گسترش فقر، کودکان بیشتری وارد بازار کار میشوند و یا متقاضی ورود به این بازار میباشند و از سوی دیگر به دلیل گسترش سیستماتیک سرکوب ، بی حقوقی هر چه بیشتری در انتظار طبقهی کارگر از جمله و به ویژه کودکان کار میباشد. تنها تغییر انقلابی اوضاع در عرصهی سیاسی و اقتصادی است که میتواند تغییری اساسی در وضعیت طبقهی کارگر از جمله کودکان کار ایجاد نماید.
متن کامل در فرمت پی دی اف
Filed under: مقالات نشريۀ کار | Tagged: مقالات نشريه کار، کودکان، کودکان کار و خیابان، بی حقوقترین کودکان جهان |
بیان دیدگاه